بسم الله الرحمن الرحیم
حالا که ساعت از یک شب هم گذشته، من به سرم زده که یه چیزی بنویسم...اونم بعد از یکسال و اندی!
بعضی چیزا رو تا نچشی نمیتونی بفهمی.مثله اینکه آدمیزاد خیلی راحت میتونه عوض بشه. خیلی راحت میتونه همه ی باورها و داشته هاش رو فوت کنه و بذاره کنار.
احساس قداست نوشتن نمیذاره من همینجوری بیام و بنویسم. حالا هم که می بینی دارم می نویسم واسه اینه که انگار یه کسی مسیر رو عوضی رفته و سرش خورده به سنگ!
تو اینطوری فکر کن که من حالم خراب بوده و حالا خوب شده... خوب کردنش.
من می خوام بازم بنویسم...